می دونی ، خیلی اوضاع جالبی ـه.سر کلاس زبان بحث کشید سر رانندگی.بعد تک تک بچه ها مصرانه اعتقاد داشتن که رانندگی خانوما افتضاااااااحه.صحنه ی جالبی بود جدا. معلم زبانمونم که جزو نرمال ترین آدماییه که من تا حالا دیدم و باید یه پست راجبش بنویسم ، مات و مبهوت مونده بود.این جدا عجیبه خودشون اعتقاد دارن که برای بد رانندگی کردن آفریده شدن.یا مثلا معلم زبان مذکور داشت می گفت که کارمندای زن مسئولیت پذیرترن و بچه ها خیلی راسخ اینو رد می کردن.من حتی الان که دارم اینا رو می نویسم از شدت حیرت و شگفتی هر دو دقیقه یک بار به دیوار خیره می شم.
یا مثلا فرزانه می گفت امروز صبح که من هنوز به مدرسه نرسیده بودم ، بچه ها داشتن سر پوچی زندگی بحث می کردن و فک کنین یه دیالوگی مثه این شکل گرفته :
- پزشکی قبول شی که چی؟ مثلا چی کار کنی؟ .... (این قسمت مهم نیس چندان)
- (این قسمت مهمه) نه دیگه ، ببین ، اگه پزشکی قبول شی خواستگارای بیشتری پیدا می کنی.
و خب وقتی فرزانه داشت تعریف می کرد من فک کردم شاید همه مثل من فقط از شدت کوته فکری فرد گوینده ی خط دوم ، دهنشون باز مونده ولی فرزانه می گفت همه نشستن تاییدش کردن !!!
من منطق زنان علیه زنان رو اونقدرا درک نمی کنم ، ینی به نظرم حتی اگه همه ی افراد مونث تو منظومه ی شمسی جمع شن و بگن زنای شاغل ، مادرای خوبی نیستن یا مثلا تحصیلات به چه درد دخترا می خوره ، دخترایی که دوس پسر دارن فاسدن و این جور حرفا ، اهمیتی نداره.
من اینجاعم و دوس دارم یه محقق بشم ، عاشق نجومم و همه ی آرزومه که دنیا رو بگردم و اگه می تونین جلومو بگیرین !! ولی خب تا حالا با فردی مواجه نشده بودم که هدفش از درس خوندن و پیدا کردن شغل و زندگی ، فقط شوهر پیدا کردن باشه !! این می تونه عجیب ترین چیزی باشه که من تا حالا دیدم . و خب من هنوز باورم نمیشه که بچه ها تاییدش کردن.