سه شنبه ۲ آذر ۹۵
سر زنگ زبان نشستم با فرزانه لیست دوست داشتنیای زندگی فعلی رو نوشتم , چون ما افسرده ترین آدمای دنیا شده بودیم و از غر زدن خسته شده بودیم.
هر کدوممون دوتا می نوشتیم و بعدش نوبت اون یکی دیگه بود.من نوشتم سرما و خودکارش , اون نوشت آهنگای Birdy و این که برف نمیاد , من نوشتم تریلر فصل شش گیم آو ترونز و این که فصل بغل کردن لیوان چایی رسید … همین طوری ادامه دادیم , کم شد چون همونطور که گفتم زندگی فعلی ساکز ولی آخرش خوشحال تر از قبل بودیم , تازه بعدشم به این نتیجه رسیدیم که زندگی فعلی اونقدراعم نساکز شاید حتی به طرز بی رحمانه ای قشنگ و منسجه … این سرمای فرا معرکه , بازی تاج و تخت و آهنگای Birdy و Seafret منو یاد دیوار میندازه , یاد جان اسنو حتی :))