170

... بیشتر از همه می خواست جان اسنو را ببیند.یک جورهایی آرزو می کرد پیش از رفتن به قصر زمستانی به دیوار برسند تا جان دوباره سر به سرش بگذارد و او را خواهر کوچولو صدا بزند.آن وقت آریا به او می گفت که دلش برایش تنگ شده و جان هم هم زمان همین را می گفت ؛ همان طور که همیشه همه چیز را در یک آن با هم می گفتند.آریا از این هم فکری خوشش می آمد ، بیش تر از همه چیز.


نبرد پادشاهان 1   

۱۰
جولـ ـیک
۲۰ مهر ۲۳:۴۳
کتاب گیم آو ترونز موخونی؟:دی

پاسخ :

آره :))
sina S.M
۲۱ مهر ۰۱:۳۶
جولیک کجایی ؟؟ دقیقن کجایی ؟؟

پاسخ :

جواب این سوال رو به خودش ارجاع میدم :))
جولـ ـیک
۲۱ مهر ۰۹:۰۹
من؟!:| من چیکاره بیدم؟!:|

پاسخ :

نمی دونم :))
sina S.M
۲۱ مهر ۱۳:۵۷
@جولیک 
خب وبلاگ نداری؟ یا میخوای ناشناخته باشی ؟! :) 
نمیخورمت که باو !
| Avonlea |
۲۱ مهر ۱۸:۲۴
من پس از خوندن کامنتا: اون استیکره که دیکاپریوعه و قیافشو به حالتِ -___- درآورده

پاسخ :

:|
فک کن من چه وضعیتی دارم :|
sina S.M
۲۱ مهر ۲۰:۵۵
عه .. ببین کی اینجاست :/

پاسخ :

میشه شما دوتا دعواهاتونو یه جا دیگه برگزار کنید؟
| Avonlea |
۲۲ مهر ۱۲:۵۵
نه اصلا هدف مسموم کردن فضای وب توعه :دی

پاسخ :

دعا کن هیچوقت گذرم به اصفهان نیفته سارا :))))
sina S.M
۲۲ مهر ۱۴:۲۸
اون اول اومد والا   :)) 

پاسخ :

من دیگه کاری به شما دوتا ندارم اصن :/
جولـ ـیک
۲۲ مهر ۱۶:۵۳
آقا من آدرس وبلاگمو اشتباهی ثبت کرده بودم:-"

پاسخ :

رجوع به سینا
El la
۲۹ مهر ۲۰:۰۷
من عاشق آریا م.. عالی ه این دختر

پاسخ :

فیلمو می بینی یا کتابو میخونی؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان