در مسیرِ آروم بودن

یکی از نکات مثبت راجع به بزرگسالی اینه که یک ایده‌ی خوبی از خودت و زندگی داری. حداقل بیش‌تر از قبل. در صلحی با خودت و ویژگی‌هایی که نداری و آدمی که هستی و آدم‌هایی که نیستی. 

دیدنش به‌عنوان یک آدم دیگه برام جالبه. باورت نمی‌شه چقدر آهسته است. من خودم یادم رفته بود. چیزها مضطربش نمی‌کنند. هشت نه ساعت برای پروازش باید صبر می‌کرد و بازم از زندگی لذت می‌برد. قطار من بیست دقیقه دیرتر از زمانی که باید، حرکت کرد و من در دقیقا مرز حمله کردن به آدم‌های اطرافم بودم. بعد مثلا بهش نگاه می‌کنم و می‌گم شاید من هم باید این شکلی باشم. ولی واقعا وقتی میام اون شکلی باشم، نمی‌تونم. فکر می‌کنم من چیزهای زیادی برای از دست دادن، و چیزهای زیادی برای به دست آوردن دارم، و نمی‌تونم. هر اشتباهی که می‌کنم تا مدت زیادی توی ذهنم می‌مونه، و من صرفا نمی‌تونم. 

 

بعضی آدم‌ها وقتی می‌خوان کم‌تر با گوشی وقت بگذرونند، مثلا یک محدودیتی روی گوشی می‌سازند. شاید براشون جواب می‌ده، نمی‌دونم. من دیگه از اون سنی گذشتم که همچین کارهایی کنم. به خودم اعتماد دارم، و می‌دونم اگه با گوشی وقت زیاد بگذرونم، مشکل جای دیگه است. وگرنه در حالت عادی و سالمم، من همیشه دارم یک کاری می‌کنم. شاید زیادی از کار خسته‌ام مثلا، و تلاش می‌کنم مشکل رو از پایه درست کنم. برام همه‌چی راجع به یک سیستمه. سیستم من برپایه‌ی نگرانی می‌گذره.

 

به خودم می‌گم که آره، تو واقعا حق داری، بعضی چیزها ارزش ریسک کردن ندارند، ولی بعضی چیزها شاید داشته باشند. 

فکر می‌کنم قبلا به زندگی اعتماد داشتم، و الان ندارم، با این که حتی زندگی بهتر از قبله. 

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان