غیر قابل باوره که دبیرستان می‌تونه چقدر خوب باشه

یکی از هزاران فکری که تو ذهنم هست دلتنگی برای دوم دبیرستانه. ینی تنها جایی که زندگی گروهی رو تجربه کردم. ینی پریروز وقتی داشتم با مامان ساندویچ فلافل درست می‌کردم، یادم افتاد که چون خیلی بی‌چیز و ندار بودیم سه نفری با مونا و فرزانه یه ساندویچ صدف می‌خریدیم و سه قسمت می‌کردیم :)) و همیشه به مونا فقط نون تهش میفتاد و اگه خیلی خوش شانس بود یکم خیار شور :)) یا مثلاً شماها واقعا درکی ندارین ولی این اشترودلای رضوی جایگاه رفیعی در قلب ما داشتند؛ و اصلا ما وضعیت اقتصادی رو با اونا می‌فهمیدیم. مثلاً سال اول دبیرستانمون اونا هزار و هفتصد بود. سال پیشمون فک کنم سه تومن. و خب، مردمانی که اونقدر ناچیزند که ساندویچ رو به سه قسمت می‌کنن، قطعا هزار و سی‌صد تومن افزایش قیمت براشون واقعا دنیاییه. و حتی یه بار مونا نقاشی بسیار پرمفهومی کشید به نام «چارتا اشترودل خوشحال» که اگه درک ادبی ندارین، استعاره‌ای از خودمون بود.

۲
بنیامین بیضایی
۲۱ مرداد ۱۰:۵۲
باید حس خوبی بوده باشه :)
آرزو ﴿ッ﴾
۲۲ مرداد ۱۶:۳۰
منم اشترودل دوست دارم، البته فقط پیتزایی‌ش😶 
این چیزای دوست‌داشتنی‌ای که یادت میاد رو حتما بنویس سارا (اگه ننوشتی تا حالا). حالا هرجا شد. بعدا در کمال ناباوری یه چیزایی یادت میره که فکر می‌کردی هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنی. بعدش با خوندنشون انگار به یه بعد گمشده و تازه از خودت دست می‌یابی، حس باحالیه :)
چند روز پیش دفتر خاطراتم رو باز کردم و با یه جمله مواجه شدم که اولش نوشته بودم  "هیچ‌وقت یادم نمیره..." و یادم رفته بود و اتفاقا مال دوم دبیرستان بود :)

پاسخ :

هومم، نصیحت خوبیه. به نظرم برم تو یه دفتر بنویسم و گم و گورش کنم، تا یه وقت دوباره پیداش کنم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان