این همه پاکدامنی غیر طبیعیه

امروز معلم فیزیکمون دختر اول دبستانیشو آورده بود, و خب , علاقه ی من به دخترای هفت ساله جدا تموم نشدنیه اگه نمی دونستین.

رفتم به فاطمه گفتم بچه می خوام در حالی که توقع داشتم بگه زر نزن یا اصن جواب نده , ولی بانوی فرهیخته اومد کنارم نشست , و یه لبخند ملیح زد و با ملایمت تمام گفت : بیا بریم هاشمی نژاد (همون دبیرستان پسرانه ی کنار مدرسمون که قبلا ذکر خیرش بود) :/ 

بعضی اوقات عمق شخصیت و افکارش باعث میشه بخوام گریه کنم.

۳
منِ مجازی
۱۷ بهمن ۲۲:۵۵
0____0 من برم تو افق محو شم یا کادر داری؟  :|

پاسخ :

ترجیح میدم همه چیز همین قدر مرتب بمونه بنابراین فقط نگاه کن , نه حتی ذره ای بیشتر
عَقـایِدِ یِکــ رِضــا
۱۷ بهمن ۲۳:۰۳
من سکوت میکنم :/

پاسخ :

من و صبا قبلنا وقتی قهر می کردیم هی به هم دیگه می گفتیم که دیگه از این به بعد با هم حرف نمی زنیم(البته مال دوران طفولیتمون بود) در حالی که من همیشه به این فک می کردم که خب ما که الان داریم با هم حرف می زنیم پس وات د فاز اصولا؟
الان من یاد همون موقع افتادم و خب خیلی بیمزه اس ولی حالمو خیلی خوب کرد :))
جو لیک
۱۸ بهمن ۱۶:۳۷
بچه فقط دو به پایین. بقیه شون تخس و پررو ان. ماشالا ملت بچه تربیت نمیکنن که، نیکلای مخوف میندازن وسط جامعه.

پاسخ :

بستگی داره جدا , مثلا من یه پسرخاله  ی چارساله دارم که امکان نداره ببینیش و عاشقش نشی و من همیشه تصورم از بچه , اونه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان