يكشنبه ۲۱ آذر ۹۵
یکی از فلسفه های اساسی زندگی من اینه که "درس می خونم به دو دلیل :1. نمی خوام افکارم متوجهش شه 2.نمی خوام بعدا حسرتشو بخورم"
هیچکسم اولی رو نمی فهمه که در واقع مهمتره.
من کلا انسان های وارسته از نمره را عاشقم و می پرستم ، منظورم جدا وارسته از نمره اس ... ینی این که واقعا نمره هاش براش مهم نباشه یا خودشو سرزنش نکنه یا آرامشش رو مختل نکنه و من اصن چنین فردی رو به عمرم ندیدم.ینی کلا افراد یا می خونن یا نمی خونن که مشخصا هرکس می خونه انتظار داره نمره اش خوب باشه !! هیچکسو ندیدم که بخونه و توقع اونقدرا خاصی نداشته باشه یا حداقل در مورد نتیجه بی خیال باشه.
نمی دونم چرا اصن همه ی اینا رو گفتم.اومده بودم که بگم آرامش من به صورت مطلق و پایه به دو تا چیز بستگی داره : یکی رابطه ام و با مامان بابام و یکی نمره هام ( وقتی که کامل کاملن)
امروز بعد از مدت ها اولین روزی بود که من هر دوتا رو داشتم در نتیجه امروز اولین روزی بود بعد از مدت ها که عمیقا آروم بودم.